کاربرگ

متن مرتبط با «داستان اقتصادی» در سایت کاربرگ نوشته شده است

داستان کوتاه اقتصادی

  • اقتصاد صفویشاه عباس از وزیر خود پرسید:"امسال اوضاع اقتصادی كشور چگونه است؟"وزیر گفت:"الحمدالله به گونه ای است كه تمام پینه دوزان توانستند به زیارت كعبه روند!"شاه عباس گفت:"نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست كفاشان به مكه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند كفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی كن و علت آن را پیدا نما تا كار را اصلاح كنیم.موضوعات مرتبط: عمومیبرچسب‌ها: محمد ذبیحی , لطفاً تمام صفحات وبلاگ محمدذبیحی را مشاهده نمایید, ...ادامه مطلب

  • داستان اقتصادی جالب، حباب

  • داستان اقتصادی، حباب فرض کنید یك كشور كوچكی بود. این كشور یك جزیره كوچك بود. كل پول موجود در این جزیره 2 دلار بود؛ 2 سكه 1 دلاری كه بین مردم در جریان بود. جمعیت این كشور 3 نفر بود. تام مالك زمین جزیره بود. جان و ژاك هر كدام یك سكه 1 دلاری داشتند. جان زمین را از تام به قیمت 1 دلار خرید. حالا تام و ژاك هر كدام 1 دلار داشتند و جان مالك زمین بود كه 1 دلار ارزش داشت. دارایی خالص كشور 3 دلار شد. ژاك فكر كرد كه فقط یك قطعه زمین در كشور وجود دارد و از آنجایی كه زمین قابل تولید نیست، ارزشش بالا خواهد رفت. بنابراین 1 دلار از تام قرض كرد و با 1 دلار خودش، زمین را از جان به قیمت 2 دلار خرید. تام یك دلار به ژاك قرض داده است. بنابراین دارایی خالص او 1 دلار است. جان زمینش را به قیمت 2 دلار فروخت. بنابراین دارایی خالص او 2 دلار است. ژاك مالك زمینی به قیمت 2 دلار است، اما یك دلار به تام بدهكار است. بنابراین دارایی خالص او 1 دلار است. دارایی خالص كشور 4 دلار شد. تام دید كه ارزش زمینی كه یك وقت مالكش بود افزایش یافته است. او از فروختن زمین پشیمان شده بود. تام یك دلار به ژاك قرض داده بود. پس 2 دلار از جان قرض كرد و زمین را به قیمت 3 دلار از ژاك خرید. در نتیجه، حالا مالك زمینی به قیمت 3 دلار است. اما از آنجایی كه 2 دلار به جان بدهكار است دارایی خالص او 1 دلار است. جان 2 دلار به تام قرض داده است. بنابرا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها